رمان یک خاطره پارت ۶

♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
#یک_خاطره [🖤♥]
#پارت_⁶ [🖤♥]

- چه خبر از این ورا؟
ناکلز- تا جمعه اینجاییم.
- چی؟
روژ- به همین زودی یادت رفت؟ برای پارتی دیگه.
- او .. مگه پارتی تو خونه شما نبود؟
ناکلز- یه مشکلی پیش اومد نمیتونیم اونجا پارتی بگیریم.
روژ- راستی شدو کجاست؟ تو چرا دستت رو گچ گرفتی؟ دعواتون شده؟
امی- من رسیدم سونیک با سر توی تلویزیون بود و شدو هم عصبانی بود... عجیبه پارچ اب اشپزخونه هم خالی بود!
- من میرم بیرون.
امی، روژ و ناکلز- باشه بای.

«شدو❤️‍🩹🕷»
گوشم روی در بود و تمام حرفا رو میشنیدم.
روژ- راستی شدو کجاست؟ تو چرا دستت رو گچ گرفتی؟ دعواتون شده؟
امی- من رسیدم سونیک با سر توی تلویزیون بود و شدو هم عصبانی بود... عجیبه پارچ اب اشپزخونه هم خالی بود!
سونیک- من میرم بیرون.

گوشم رو از روی در برداشتم.
ماریا- برو به پارتی.
- برای چی؟
ماریا- انقدر سرد نباش شدو خوش بگذرون میخوام اون لبخندتو ببینم.
گونه هام سرخ شد.
- فقط به خاطر تو ماریا.
و لبخند زدم.

♥🖤♥🖤♥🖤♥🖤♥
دیدگاه ها (۰)

رمان یک خاطره پارت ۷: فراموشی

رمان یک خاطره پارت ۸: من کیم؟

رمان یک خاطره پارت ۵

رمان یک خاطره پارت ۴

خطوط موازی

ادامه پارت پنجسونیک: اوکی پس بیاد بریم... برگشتیم و از امی و...

تحت تعقیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط